صفحات

۱۳۸۸ آبان ۵, سه‌شنبه

جنبش اجتماعی ضد استبداد در ایران

بدلایل تاریخی خوشبختانه انسان ایرانی میتواند تاریخی اندیشه کند. تاریخی اندیشیدن روشی است ماتریالیستی که از یکسو شناخت تغییرات در روندی بجلو را تسهیل میکند، و از سویی دیگر شناخت تکاملی آن موضوع مشخص را در پروسه ای متداوم تا تغییر نهایی آن امکانپذیر میسازد. این بمعنی بررسی یک موضوع اجتماعی در روند شکل گیری و تحولات آن از شروع تا تغییر آن به موضوع دیگر، پیچیده ترشدن آن، و یا بانجام رسیدن کامل آن موضوع اجتماعی و شروع خواستی نو بر مبنای نتایج حاصله از آن است. در این روش شناخت موضوع اجتماعی مورد بررسی در روند رشد و تغییرات در زمان و مکان مشخص آن پدیده که مربوط به همان موضوع اجتماعی میباشند بررسی میشود. از سویی دیگر این روش نفقط موضوع مورد بررسی را در ارتباط با تغییرات متداوم اجتماعی مربوط به خود آن پدیده بلکه بررسی بلکه با دیگر پدیده هایی که بنحوی با آن نیز مربوطه میشوند نیز بررسی میکند. یعنی کلیه موضوعات مورد بررسی را در حرکت و تغییر و تاثیر گذاری برخود و یکدیگر با چشم اندازهای مختلف اجتماعی بررسی میکند. بکارگیری این روش برای شناخت جنبش کنونی اصلاحات و تغییرات در ساختارهای سیاسی – اقتصادی ایران معاصر میتواند کمک ارزنده ای برای یافتن آلترناتیوی مناسب ارائه دهد.
از طرفی دیگر نویسنده این سطور معتقد است که قبل از هر چیز باید این را در نظر داشت که از سو بین محیط اجتماعی که در آن ما خود را می یابیم که خارج از خواسته خود ما نیز میباشد واز سویی  دیگر رشد عمل کم وبیش آگاه ما برای تغییر آن جامعه رابطه متقابلی نیز وجود دارد. بدین معنی که هر جامعه ای بر مبنای نیازهای توسعه خود نفقط آگاهی لازم را در عمل اجتماعی کسانی که میبایستی در جهت آن تغییرات قدم بردارند ایحاد میکند، بلکه جامعه و آن گروه اجتماعی را درکنار یکدیگر قرار میدهد. این تعریف ساده  یکی از مهمترین اصول اولیه علم جامعه شناسی است. اما برمبنای همین فرضیه ساده مشاهده خواهیم کرد که برای تغییرات کلان دریک جامعه پیش شرطهای عینی و ذهنی حداقلی از جامعه نوین لازم است که میبایستی در درون جامعه کهن ایجاد شود. این به بیانی دیگر همان اصلاحات قدم بقدمی است که جامعه را برای چرخشی سریع و تغییرات ساختاری آماده مینماید. اگر در جامعه ایران روند اصلاحات ادامه یابد و در نتیجه آن گشایش نسبی حاصل شود که برمبنای آن رشد آگاهی اجتماعی (سیاسی و تشکیلاتی) در بین اقشار جامعه شکلی ساختاری بخود بگیرد آنگاه اگر مردم قصد تغییرات کلان نیز داشته باشند این اصلاحات پیش شرایط های لازم برای آنها را قبل از آن چرخش سریع مهیا نموده است. اگر این تغییرات اولیه انجام نشود حتی در صورت تحقق یافتن یک انقلاب اجتماعی بدلیل عقب ماندگی ساختاری بخشهای عقب مانده این جامعه خیلی سریع همان وضعیتی را بازتولید میکند که انقلاب و انقلابیون قرار بوده آنها یا ملغی کنند و یا سعی کرده بود که آنها را برچیند. به بیانی دیگر بدلیل عقب ماندگی بعضی از ساختارهای سیاسی - اقتصادی و حکومتی - سنتی بدون پشت یرگذاشتن این اصلاحات بازگشت به استبداد، حتی در صورت پیروزی یک انقلاب اجتماعی، اجتناب ناپذیر خواهد بود.
 پیروزی انقلاب بهمن و تشکیل یک جمهوری اسلامی نمونه تاریخی این بازگشت به استبداد در ایران معاصر است. قیام بهمن حرکتی انقلابی - مردمی علیه استبداد سلطنتی بود که منجر به سرنگونی حکومت استبدادی و دربار شاهنشاهی شد. اما بدلیل نبودن آن پیش شرطهای عینی و ذهنی لازم برای گذار از دوره انتقالی پس از انقلاب ( اجتماعی شدن فرهنگ دموکراتیک و تحمل دگراندیشان، اجتماعی شدن اقتصاد و سیاست که بتوان برمبنای آنها شرایط فعال و آزادی ایجاد نمود که هر فرد بتواند بمنافع کل جامعه و فراتر از خود نگریسته) منجربه بازگشت دوباره استبداد چندین هزار ساله شد که اینبار بار مذهبی قرون وسطایی را بشکل ایدئولوژی پرداخته و بر دوش گذاشته بود گردید.
پس از پیروزی انقلاب تحت فشار انقلابیون برای مدت کوتاهی حکومت جمهوری اسلامی از درآمد سرشار نفت و دیگر منابع طبیعی بخشی از بودجه دولت را برای بهبود وضعیت نامناسب زندگی مردم تهی دست بمصرف میرساند. از طرفی دیگر بمرور زمان هر چه قدرت حکومتی خود را بیشتر و تثبیت مینمود همزمان خفقان و فشاربیشتری را برهمه اقشار جامعه تحمیل میکرد. ریشه های حکومت استبداد ایرانی را که مردم سالها برای از بین بردن آن مبارزه انقلابی کرده و از جمله سلطنت پهلوی را سرنگون کردند، این حکومت با چهره ای مذهبی پس از چند سال حکمرانی احیاء و آبیاری نمود. نتیجتا حکومت استبداد ولایت فقیه جایگزین حکومت استبداد ساطنتی ایران گردید. آخوندهای حوزه ها و دیگررهبران پان-اسلامیست که جایگزین کارمندان ارشد دولت شاهنشاهی شدند درآمدهای سرشارآنها را نیز تصاحب کرده و شروع به غارت منابع طبیعی و غیر طبیعی وغیره نمودند. بدین ترتیب رهبران جدید قدرت حکومتی را بمثابه ابزاری نه برای پیشبرد اهداف انقلاب بلکه برای استیلاء سیاسی – مذهبی خود علیه مردمی که آنها را بحکومت رسانده بودند بکار برد. نهایتا با گذشت زمان جناح های قویتر حکومت از همان قدرتی که مشترکا با جناحهای میانه رو و رادیکال خود برای حفظ رژیم دردست هرم دولتی انباشت کرده بودند برای پاکسازی و تصفیه جناحهای ضعیفتر حکومتی استفاده نمود.
از طرفی دیگر مردم نیز پس از چند سال توحم نهایتا از این رژیم استبدادی بدلیل بی عدالتی سازمان یافته بتوسط دولتش و خفقان حاکم بر جامعه بتوسط دستگاه پلیسی – مذهبی آن دست شستند. فقدان قدمی جدی بجلو در تولید و اقتصاد و درجا زدن در توسعه سیاسی – فرهنگی باعث بحرانهای ادواری در جامعه ایران شد. شکل پاسخ به این بحران را از طرف مردم و همچنین حکومت درماههای گذشته در خیابانهای ایران شاهد بودیم. جنبش اصلاحات در ایران که "سبز" نامیده میشود میتواند با مبارزات خود برخی از پیش شرطهای عینی و ذهنی لازم برای پیروزی یک انقلاب عدالتخواهانه و آزادی طلب را در ایران فردا فراهم نماید.
 جامعه مدنی ضعیف ایران و نهادهایی که با اندیشه مدرن مانند جمهوری و دولت ملی در ایران شکل گرفته اند خود محصول جنبشهای اجتماعی گذشته ایران هستند. نخستین قدم برای ایجاد یک دولت ملی که پس از انقلاب بهمن موجودیت یافت را انقلاب کبیر مشروطه در یک قرن پیش برداشت. خود این جنبشها نیز محصول پیش شرطهایی عینی و ذهنی بودند که در ایران بوجود آمده بود. این پیش شرطها خود محصول دینامیزمی بود که عنصر خارجی آنرا بوجود آورده بود. برای مثال تاثیر دو شکست ارتش ایران از ارتش روسیه تزاری که منجر به فرو پاشی دولت و سلسله استبدادی قاجار شد و سپس اشغال ایران در طول جنگ جهانی دوم و فروپاشی دولت استبدادی رضاخان که منجر به پیروزی جنبش مردمی برای ملی کردن صنعت نفت شد را میتوان ذکر نمود.
مشکل جامعه و حکومت استبداد اسلامی ایران اکنون اینستکه  در سالهای اخیر نیروهای مردمی رشد و خواستهای سیاسی – فرهنگی آنها ارتقا یافته ولیکن همزمان با آنها اشکال مناسب برای بهبود و رفع محدودیتهای اجتماعی ایجاد نشده که بتواند پاسخگوی این رشد و تغییرخواهی باشد. رشد نیروهای مردمی در ایران معاصر یک طبقه اجتماعی جدیدی را بوجود آورده است که مناسباتش با تولید و توزیع و سازمان اجتماعی همخوانی با دوران سرمایه داری پسین و اندیشه پست مدرنیته دارد. این طبقه اجتماعی که متشکل از زنان، دانشجویان، معلمان، و کارگران میباشد کارآموزی عدالت خواهی و آزادی طلبی خود را در مبارزات سیاسی پس ازانقلاب درکشمکشها با استبداد اسلامی بدست آورده و بنظر میرسد که آماده برای ایجاد تغییرات رادیکال در قدرت سیاسی  و حکومت است.
جامعه ایران در این مرحله خاص از توسعه خود خصوصیاتی را داراست که در آن تغییرات عمیق اجتماعی و خاتمه دادن به عقب ماندگی های فرهنگی - اجتماعی امکان پذیر است. از یک سو رشد نیروهای تولیدی بحدی است که بیشتر و بیشتر با شکل موجود اجتماعی اقتصاد و ابزار تولید و توزیع اجتماعی و شکل مدیریت تولید اجتماعی نفقط همخوانی ندارد بلکه کاملا در تضاد قرار گرفته است. خواستهایی چون توسعه سیاسی و رشد صنعت، تمرکز سرمایه و محدود کردن بنگاهای اقتصادی حکومتگران استبداد اسلامی، همکاری با کشور های پیشرفته و خواست معقول شدن نظام سرمایه داری با اقتصاد عدالت گستر، اینها زمینه های اجتماعی شدن تولید و توزیع و نظام سیاسی در ایران را میتوانند ایجاد نمایند. از سوی دیگربنظر میرسد پیدایش یک طبقه اجتماعی جدید و مدرن وتحکیم و تقویت آن که تصاعدا کیفیتهای لازمه برای یک تغییر عمیق اجتماعی را بدست آورده است نشان از خصوصیت دیگری در جامعه ایران باشد که در آن استبداد ایرانی - اسلامی گورکن خود را دراین طبقه اجتماعی تولید کند.
زندگی در شهرهای بزرگ، امید و مبارزه برای یک زندگی بهتر و مدرن، شرکت فعال در مسائل اجتماعی- سیاسی ، از طرف دیگر زندگی زیرسلطه این نظام استبدادی اسلامی کهن، این طبقه اجتماعی نوین را نتنها با خواستهای خود بلکه با جوهره کیفی همبستگی مبارزاتی آشنا نموده است. این طبقه با همکاری و جدیت دراندیشه وعمل مشترک امکان دوباره سازماندهی بنیادهای زندگی اجتماعی – اقتصادی ایران را هم اکنون بدست آورده است.
هر چه تضادهای بنیادی درونی حکومت استبداد ایرانی- اسلامی تعمیق پیدا کند مبارزات این طبقه اجتماعی شعله ورتر میشود و هر چقدر اصلاحات درایران امروز در بسترهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، نظامی، مالی، و غیره عمیقترانجام بپذیرد امکان تسخیر قدرت سیاسی و نتیجتا انقلاب اجتماعی (عدالتخواه – آزادی طلب) برای این طبقه نوین اجتماعی در یکی از همین فرداها سهلتر فراهم خواهد شد.

داریوش راد


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر